فیلمهائی که باعث جنایات واقعی شدند!
فیلم های ساخته شده درچنددهه ی اخیر الگوی کشتار هائی واقعی در برخی ازکشور ها ی جهان شد. هم چنان که کشتار 12 تن در سالن سینمای نمایش دهنده «شوالیه تاریکی برمیخیزد» بهانهای شد برای معرفی 10 فیلمی که منبع الهام جنایتکاران بودند.
پرونده جنایات تقلیدی، موضوع جالبی است که بحثهای مختلفی در رشتههای روان شناسی، فلسفه، جرمشناسی و قانون کیفری ایجاد میکند. آیا فیلمسازان نه از نظر قضایی اما از نظر اخلاقی مجرم هستند؟ آیا مجرمان اگرفیلمها را نمیدیدند باز هم دست به جرم و جنایت میزدند؟ آیا باید محدودیتی برای برخی از افراد ایجاد شود تا نتوانند برخی فیلمها را ببینند؟
در هر حال این مقوله بحث مفصلی میطلبد که جای آن اینجا نیست، آنچه در ادامه میخوانید معرفی 10 فیلمی است که منبع الهام جنایات تقلیدی بسیاری شدهاند. جنایت تقلیدی، جنایتی است که فردی با تقلید از جنایتی دیگر انجام میدهد. بهانه معرفی این فیلمها کشته شدن 12 نفر و مجروح شدن چندده نفر در سالن نمایش «شوالیه تاریکی برمیخیزد» ساخته کریستوفر نولان به دست جان هلمز بود که ادعا داشت تحت تاثیر شخصیت جوکر در فیلم «شوالیه تاریکی» اقدام به چنین کاری کرده است.
1. «قاتلین بالفطره» (1994)
«قاتلین بالفطره» ساخته الیور استون بدون شک اولین فیلمی است که با مطرح شدن موضوع جنایات تقلیدی به یادش میافتیم. این فیلم نه تنها منبع الهام گستردهترین جنایات تقلیدی بوده بلکه بسیاری از جانیان پس از دستگیری اعتراف کردند که این فیلم بطور مستقیم آنها را تحت تاثیر قرار داده است. عجیب هم نیست که بدانید کوئنتین تارانتینو فیلمنامه این اثر را نوشته است. فیلم ماجرای زوجی جوان است که دست به سفری جادهای همراه با کشتار بیهدف مردم میزنند و با این کار به شهرت میرسند. فیلم قتلهای متعددی را به دنبال داشت.
سارا ادمونسون و بنجامین دوراس زوجی بودند که پس از استفاده از قرصهای روانگردان چندین بار فیلم را تماشا کردند و بعدش دو نفر را به قتل رساندند، البته نکته عجیب در این پرونده تعداد مقتولان نبود، شهرت قتل تلاش ناموفق خانواده و دوستان این زوج برای محکوم کردن عوامل فیلم بود. یکی از دوستان این زوج جان گریشام، نویسنده معروف داستانهای دادگاهی بود. گفته میشود کشتار کلمباین نیز تحت تاثیر این فیلم صورت گرفته است. جرمی استینک نیز در نواری صوتی اعتراف کرده بود به سبک قاتلان فیلم مادر و پدر دوست خود را کشته است.
کشته و مثله شدن دختری 13 ساله به دست پسری 14 ساله در تگزاس، جنایت ناتان مارتینز (او مادر و خواهر خود را کشت) و چند قتل دیگر همگی تحت تاثیر «قاتلین بالفطره» بودند، فیلمی که به عقیده بسیاری قتل و جنایت را شکوهمند جلوه میدهد. بد نیست بدانید دو شخصیت اصلی فیلم براساس شخصیت های واقعی چارلز استارویدر و کاریل آن فوگات طراحی شده بودند.
2. «قطار پول» (1995)
سازندگان «قاتلین بالفطره» موفق شدند از چنگال قانون فرار کنند اما داگ ریچاردسن متوجه شد فرار از دست قانون چندان کار سادهای نیست. او نویسنده «قطار پول» بود و تمامی دردسرهایش به دلیل وجود یک صحنه خونین در این فیلم تریلر بود. در صحنه مشهور فیلم که در متروی نیویورک رخ میدهد، گیشه فروش بلیت به آتش کشیده میشود. درست مدت بسیار کوتاهی پس از اکران فیلم، مردی با بنزین باجه فروش بلیت را به آتش کشید اما متاسفانه برعکس فیلم تمام کسانی که آنجا بودند کشته شدند.
3. مجموعه فیلمهای «بازی بچه»
هرکس که در کودکی مجموعه کتابهای ترسناک «Goosebumps» نوشته آر. ال. استاین را خوانده باشد خاطرهای از زنده شدن عروسکهای بدطینت دارد. کسانی هم که در کودکی تحت کنترل شدید پدرومادر خود نبودند حتما خاطرات ترسناکی از تماشای چاکی، عروسک شیطانی فیلمهای «بازی بچه» و قتل و جنایتهای او دارند.
این فیلم منبع الهام چندین قتل و جنایت بود. بدنامترین آنها جنایت مارتین برایانت، پلیدترین قاتل سریالی استرالیا بود. برایانت سال 1996 در موزه روباز پورت آرتور 25 نفر را کشت. او دچار شیزوفرنی بود و شیفته شخصیت کودکانه چاکی قاتل قرار گرفت. روانشناسان در تحقیقات خود متوجه شدند علاقه او به فیلمها یکی از دلایل اصلی این کشتار هراسناک بود. جنایت هولناک دیگر کشته شددن جیمی بالگر دو ساله به دست دو کودک 10 ساله در لیورپول بود. جنایت دیگر هم کشته شدن دختری 16 ساله در منچستر بود که قاتل ابتدا او را شکنجه داد و سپس به آتش کشید و در حین این کار مدام فریاد میزد: «من چاکی هستم! میخواهم بازی کنم.»
4. «پرتقال کوکی» (1971)
همه میدانند که کوک کردن ساعت کوکی و تماشای گذر زمان از تاریخ سوم مارس 1832 از کارهای رایج اهالی بریتانیا بوده است. متاسفانه چند نفر به جای این عادت، مدام فیلم آینده نگر و بدبینانه استنلی کوبریک را پشت سر هم نگاه کردند و این کار عواقب تلخی داشت. سال 1971 پس از اکران این فیلم چندین جنایت در بریتانیا رخ داد که شباهتهایی با جرم و جنایتهای فیلم داشت و درنهایت کوبریک شخصا فیلم را روی پرده سینماهای بریتانیا پایین کشید.
در این بین چند جنایت بیش از همه در خاطرهها ماندند. سال 1973 دو پسر 16 ساله در دو مکان مختلف به جنایتهایی شبیه به فیلم دست زدند؛ یکی از پسرها در خیابان ولگردی را آنقدر کتک زده بود تا او مرده بود و این شبیه آزار و اذیت یک بیخانمان در فیلم بود. پسری دیگر با پوشیدن لباسی شبیه لباس افراد گروه خلافکار فیلم یک پسر نوجوان دیگر را بقتل رساند. دختری هلندی در لانکشایر نیز مورد آزار و اذیت گروهی جوان قرار گرفت که به سبک اعضای گروه ترانه «آواز در باران» را زمزمه میکردند.
5. «کلکسیونر» (1965)
فیلم دیگری از سینمای بریتانیا، «کلکسیونر» داستان مرد جوان و منزوی است که کلکسیونر پروانه است و عاشق زنی به نام میراندا است. او میراندا را میرباید و او را به کلکسیون خود اضافه میکند! او تلاش میکند تا میراندا عاشقش شود اما موفق نمیشود و میراندا در نهایت میمیرد. حدود 20 سال پس از اکران این فیلم، چندین و چند مورد آدمربایی/قتل گزارش شد که همگی کار لئونارد لیک و چارلز انجی بودند.
لیک در دفترچه خاطراتش با عنوان «عملیات میراندا» به آدمربایی و شکنجه کتی آلن و برندا اوکانر اشاره کرده بود. این دو از زنهایی که میربودند برای تمیز کردن خانه و دیگر تفریحات خود استفاده میکردند و آنها را «خانمهای میم» میخواندند و وقتی از کارشان راضی نبودند آنها را میکشتند. انجی در جریان دزدی از یک فروشگاه دستگیر شد و لیک برای فرار از اعدام، خودکشی کرد. این دو در مجموع 25 نفر را به قتل رساندند و محل آزار و شکنجه آنها خانهای متروک در جنگل بود که در آن انواع و اقسام وسیلههای شکنجه وجود داشت.
6. «خاطرات روزانه بسکتبال» (1995)
لئوناردو دیکاپریو در «خاطرات روزانه بسکتبال» نقش بازیکن آینده دار بسکتبالی را بازی میکند که به هروئین معتاد میشود. مثل فیلم «تلقین» همه چیز نتیجه یک رویا بود: دیکاپریو خواب میبیند که با لباسی تیره رنگ داخل کلاس مدرسه میشود و با یک اسلحه شاتگان همکلاسیهای خود را قتل عام میکند. بری لوکایتیس سال 1996 با الهام از این صحنه خیالی وارد کلاس درس شد و همه را به گلوله بست و سه نفر کشته شدند. لوکایتیس لباس تیره پوشیده بود و زیر آن اسلحه و مهمات پنهان کرده بود!
7. «ماتریکس» (1999)
نه تنها لباس هایی که شخصیت های «ماتریکس» بر تن میکردند بلکه فلسفه فیلم (اینکه ما در دنیای مجازی زنده می کنیم و دنیای واقعی جایی دیگری است) منبع الهام چندین و چند قاتل سریالی بود. منطق این قاتلان چنین بود که اگر کسی کشته میشود درحقیقت آدم واقعی نیست. وادیم میسهگه، دانشجوی سوئدی بود که صاحبخانه خود را کشت و مثله کرد و بعدا اعتراف کرد در دنیای فیلم غرق شده بود.
توندا لین انسلی نیز صاحبخانه خود را کشته بود و باور داشت قتل را در خواب انجام داده است.رای دادگاه برای هر دو قاتل دال بر دیوانه بودن آنها بود. اما پرونده جنایی که تحت تاثیر «ماتریکس» رخ داد همکاری بوید مالوو، پسری نوجوان با جان آلن محمد در تیراندازی سال 2002 در واشنگتن بود. مالوو به روان شناس ها گفته بود بیش از 100 بار «ماتریکس» را تماشا کرده است. مالوو به حبس ابد محکوم شد.
8. «راننده تاکسی» (1976)
یک نمونه عجیب دیگر جان هینکلی جونیور است که بین واقعیت و خیال نمیتوانست تمایز قایل شود. او خیال میکرد رابرت دنیرو در فیلم «راننده تاکسی» ساخته مارتین اسکورسیزی درواقع با او صحبت میکرده، به ویژه وقتی تصمیم میگیرد برای به دست آوردن دل دختری، یکی از نامزدهای انتخاباتی را بکشد.
هینکلی در دنیای خیالی زندگی میکرد که در آن نامزدی خیالی هم داشت. او آنچنان تحت تاثیر فیلم قرار گرفت که درنهایت تصمیم گرفت برای به دست آوردن دل جودی فاستر (بازیگر «راننده تاکسی») رئیس جمهور وقت را بکشد. او در اریخ سیام مارس 1981 به رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا سوءقصد و او را مجروح کرد. هینکلی درنهایت دیوانه تشخیص داده شد.
9. «جیغ» (1996)
لباس قاتلان فیلم «جیغ» ساخته وس کریون یکی از آشناترین شمایل های سینمای وحشت مدرن است. این لباس ردایی مشکی با نقابی سفید است که با الهام از لباسهای هالووین طراحی شده است. شاید بدنام ترین قتلی که با الهام از «جیغ» صورت گرفت پرونده تیهری یارادین بلژیکی بود.یارادین راننده کامیون بود که الیسون کامبیر، همسایهاش را به قتل رساند.
یارادین سعی داشت با کامبیر دوست شود اما زن نمیپذیرد، یارادین هم با پوشیدن لباس جیغ و با دو کار آشپزخانه به جان کامبیر افتاد و با 30 ضربه او را کشت. در انگلستان نیز دو نوجوان پس از دیدن فیلم دوست خود را با ضربات چاقو به قتل رساندند. حدود 10 قتل با الهام از «جیغ» صورت گرفته است.
10. «شکارچی گوزن» (1978)
«شکارچی گوزن» مایکل چمینو نیز منبع الهام بینندگان خود بوده است، اما بیننده فیلم به جای کشتن دیگران خودش را کشته است. فیلم داستان سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام است که در بخشی از جنگ پس از اسارت مجبور میشوند با بازی در رولت روسی یا بمیرند یا زنده بمانند. نیک (کریستوفر واکن) چنان تحت تاثیر این بازی قرار میگیرد که پس از آزادی هم در ویتنام میماند و این بازی را ادامه میدهد. رولت روسی را با پوچ گرایی و سادومازوخیسم در ارتباط میدانند.
سال 1980 میکی کالپاپر تحت تاثیر فیلم به سبک رولت روسی خودش را کشت. در فیلیپین، فرانسه و لبنان نیز خودکشیهای مشابهی مخابره شده است.مجموعه فیلمهای «اره»، «پلس آهنی 2»، «قدرت مگنوم» و «مهمانهای ناخوانده عروسی» از دیگر فیلمهایی هستند که منبع الهام قتل و جنایت بودهاند.
منبع : پارس ناز